samedi 30 octobre 2010

رئیس دولتی که حساب نمی داند


برای اینکه بعد از ١٥ سال ٣٦ میلیون توحساب کسی پول باشه لازمه که اولن ده تا بچه داشته باشه و از اون گذشته درمدت ١٥ سال هر چی بابت یارانه بچه ها میگیره بی کم و کاست به حساب بریزه تا بتونه ٣٦ میلیون تومان جمع کنه. اون هم مشخصه که اگر با این پول الان بشه یه آپارتمان تو یک شهرستان کوچک خرید تا ١٥ سال دیگه یک طویله در روستای پشت کوه هم نمی شه خرید. برای اینکه حدودن ٧٠ میلیون یک خانواده با همون شرایط پس انداز کنه لازمه ٢٠ تا بچه داشته باشه و برای ١٠٠ میلیون به ٣٠ تا نونخور نیاز داره. بابا یکی جلوی این مشنگ و بگیره

تو این همه مشاور یکی نبود به این مشنگ خان بگه بر فرض حالا یکی ٢٠ تا بچه داشت و این بچه ها بجای نون هوا می خوردن و خرج دیگری هم نداشتند بعد از ١٥ سال با حساب نرخ تورم با صد میلیون یک بسته

پوشک بچه هم نمی شه بخری .قیمت یک دلار سی سال پیش ٧ تا یک تومنی بود امروز بیش از هزار تومن قیمت داره. فقط کافیه قیمت های ١٥ تا ٢٠ سالپ یش رو با الان مقایسه بکنید و یک ضریب ان هم بهش اضافه کنید تا حساب دستتون بیاد. همه اینها تازه به شرطیه که بچه هوا بخوره بزرگ شه و پول اهدایی رو براش پس انداز کنن.

vendredi 29 octobre 2010

برای بازیکنانی که از قهرمانان ملی! به بازیگر یک نمایش مضحک تبلیغاتی تبدیل شدند

شاید مشکل بیشتر اینکه از کریم باقری ها باشد از خود ماست. بلیط می خریم و به تماشای بازی پیروزی استقلال می نشینیم ، انگاری که هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است. تمام بحث و توجه ما هم می شود که گل پیروزی افساید بود یا نبود. این ما هستیم که امکان می دهیم چند تازه به دوران رسیده که بیش از همه چیز به فکر کیف پولشان هستند، پایشان را روی اجساد شهیدان سبز بگذارند تا به همراه ان تنها سرمایه ملی را که برایمان باقی مانده بود به گه بکشند. پس از بازی استقلال و پیروزی نوشتم در این همه رنگ سرخ و آبی جای رنگ سبز مان و جای عزیزانی که کشته شدند خالی بود و امروز می بینیم که نتیجه آن بی توجهی چه می شود. در تاریخ ما همیشه آدمهای باد به پرچم کم نبوده اند و این بار هم تعدادشان کم نخواهد بود. این ما هستیم که باید هزینه طرفداری از دولت کودتا را چندان بالا ببریم که که کمتر باد به پرچمی برای منافع شخصی جرئت کند چنین وقیحانه روی اجساد عزیزان ما! با موجود کثیف و دروغگویی چون احمدی نژاد دست بدهد و یا فوتبال بازی کند و عکسی به رسم یادگاری بگیرد. این موجود پست به هر چه دست بزند به گند آلوده اش می کند. شاید بدترین چیز برای یک ملت آن باشد که چیزی که بدان افتخار کند، برایش باقی نمانده باشد و این در واقع آن بلائی است که دارد بر سرمان می آید. آن از استوانه کوروش و این هم از برخی بازیکنان سرشناس! بازیکنانی که از قهرمانان ملی! به بازیگر یک نمایش مضحک تبلیغاتی تبدیل شدند. نمی دانم بابت این بازی پولی به حسابشان واریز شده است یا نه؟ به هر حال این موضوعی نیست که تا ابد پنهان بماند. راستش کنجکاوی |آدم گل می کند تا بداند که اینها خودشان را چند فروخته اند و احمقانه تر آنکه مدعی شوند پولی نگرفته اند و تبلیغات برای ان در راه خدا بوده است.

دوستان برای اینکه این اتفاقات رخ ندهد باید از خودمان شروع کنیم و آب هم که می خوریم یادمان باشد که عده ای در کنج انفرادی افتاده اند و کسانی هستند که مدتهاست به خاطر دفاع از حق من و تو گوشه زندان به دور از عزیزانشان بسر می برند. آب که می خوریم یادمان باشد که کف خیابان هنوز از خون دوستانمان رنگین است و بچه هائی که در کهریزک بوده اند حتی در بیرون از زندان برای اینکه از آن فجایع دم نزنند، تحت فشار و تحدید هستند. آب که می خوریم یادمان باشد که حقمان را خورده اند و کف دستمان ریده اند. آری کف دستمان ریده اند و به همین دلیل به کسانی مجبورند پول نقد بپردازند تا با مسخرگی و لودگی سرگرممان کنند تا فراموش کنیم. یادمان باشد! یادمان باشد! یادمان باشد! که برای یک تظاهرات صلح آمیز چه بر سرمان آوردند.یادمان باشد که برای اینکه گفته بودیم« خدا بزرگ است » چه بر سرمان آوردند .یادمان باشد و فراموش نکنیم. قهوه تلخ را می نوشیم و به تماشای فوتبال هم می رویم ولی یادمان هست و خواهد ماند و به هر شکلی یادآوری خواهیم کرد که ما هستیم و خواهیم بود. جنبش سبز زنده و جاری است. اگر دیروز مثل توفان امروز مثل باد سرد زمستانی به صورتها خواهیم خورد تا بیدار کنیم و بیدار شویم تا بهار

jeudi 28 octobre 2010

همه مانده اند که رهبر نظام این حرف میکروب و واکسن را از کجایش در آورد

همه مانده اند که رهبر نظام این حرف میکروب و واکسن را از کجایش در آورد که این همه سرو صدا کرد .آنقدر سر و صدا کرد که خود رهبر هم از گفتنش پشیمان شد و در سایت رسمی اش اعلام کرد که منظورش را شیاطین بد جلوه داده اند. اما با این وجود سئوال همچنان باقیست که بلاخره این کار کی بود و این داستان میکروب و واکسن را چه کسی در دهان رهبر گذاشت. کار رئیس دفتر که نمی تواند باشد، کار مجتبی هم نیست و تنها کسی که می ماند دکتر اطفال علی اکبر ولایتی می تواند نائل به چنین کشفی شده باشد. علی اکبر ولایتی دکتر اطفال مشاور رهبر در امور بین الملل است و به اصطلاح سواد انگلیسی اش در مقربین بیت از همه بیشتر است. به همین دلیل رهبر نطق هایش را به وی می دهد تا طوری بنویسد که در زمان ترجبه به فاجعه نطقهای احمدی نژاد مبتلا نشود. مثلن مرده شورش را ببرد و یا ممه و لو لو در حرفهای رهبری چندان دیده نمی شود و بر عکس مثالهای نه چندان فارسی دستکش و مشت آهنین و این جور چیزها تلاش می شود که از دهان رهبر خارج شود تا مثلن آبروداری شود و خارجیها از حرفهای رهبر کف کنند . علی اکبر ولایتی هم که از شغل طبابت احتمالن همین میکرب و واکسن یادش مانده نشست فکر کرد و ناگهان کشف کرد که جنبش سبز میکربی بود که نظام را واکسینه کرد،رهبر هم از این کشف مشاورش به وجد آمد و ضرع نکرده برید
حالا سئوال هم از رهبر که نه بلکه از کاشف این میکروب و واکسن این است که نظام در مقابل کدام بیماری واکسینه شده است؟ این فرشته جمهوری اسلامی پس از گرفتار شدن به این میکروب سبز همه بال و پرش ریخت و عورتش از کهریزک زد بیرون تا اینکه به چشم خود رهبری هم خورد و دستور داد کهریزک را بپوشانند و ببندند درش را و میکروبها را به هتل های دیگر ببرند .آقای ولایتی به عنوان کاشف میکروب و واکسن یکجا احتمالن کاندید نوبل پزشکی خواهد شد و رهبر وی را در برابر خانم شیرین عبادی مثل…حلاج علم خواهد کرد.




mardi 19 octobre 2010

ویروس خامنه ای معترضین به کودتای انتخاباتی رامیکروب خواند

ویروس خامنه ای همه کسانی را که معترض پایمال شدن رایشان هستند در یک واکنش عصبی میکروب خواند. مردم ما سالهاست که گرفتار بیماری دیکتاتوری هستند و عاملین بیماری خود را بخوبی می شناسند. خامنه ای خودش ویروس خطرناکی است که از ویروس سیدا بدتر است . مردم ایران بلاخره روزی واکسن این ویروس را هم پیدا می کنند.
احترام از این به بعد بی احترام. رهبر بی ادب لیاقت احترام را ندارد

vendredi 15 octobre 2010

در بازی امروز کنار رنگهای آبی و قرمز،جای رنگ سبز خالی بود و جای شهدای سبز








تا یادم است فوتبال را دوست داشتم و طرفدار پرسپولیس بودم ولی فوتبال امروز پرسپولیس استقلال را دنبال می کردم . باور کنید موضوع برد و باخت نیست ولی بازی امروز به من نچسبید. استادیوم همان بود و پرسپولیس همان ولی انگاری یک چیزی در من شکسته بود. اون هیجان و التهاب همیشگی در من نبود. غم سنگینی به دلم نشسته بود و یاد کسانی افتادم که دیگر در میان ما نیستند که دربی پایتخت را تماشا کنند. در کنار رنگهای آبی و قرمز تماشاگران، جای رنگ سبز خالی بود و جای شهدای سبز

dimanche 10 octobre 2010

می خواهند با آب لیتر ده تومان تمام شده خزر، در سمنان خیار بکارند

یک مشت بیمار روانی سوار بر پشت مردم و به خرج مردم خیال دارند همه افکار مالیخولیایی خود را زمینی کنند. از حساب بی حساب بیت المال جاده برای عبور صاحب زمان کشیده اند و اکنون نیز هوس کرده اند آب دریای مازندران را به سمنان بریزند. کدام مهندس و کدام کارشناس تا کنون این طرح را دیده است و روی آن نظر کارشناسی داده است؟ کشیدن کیلومترها لوله و پمپاژ آب شور از بلندی البرز و سپس شیرین کردن آن تا بدست کشاورز سمنانی برسد ، لیتری چند پایش آب خورده است؟ با آب لیتر ده تومان کشاورز برود خیار بکارد؟